- دست تنگ
- مفلس، محتاج، تنگدست
معنی دست تنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- دست تنگ ((~. تَ))
- تنگدست، فقیر
- دست تنگ
- تنگدست، فقیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تهیدستی بیچیزی فقر
تنگدستی، تهیدستی، بی چیزی
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلا سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فلاخن قلاب سنگ
تهیدست، بی چیز
تنها بی یار و یاور
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
تنگ دل، اندوهگین، غمناک، افسرده